بیهوشی 2
بعد از حدود یک ساعت از اتاق عمل آوردنت بیرون و من با سرعت نور دویدم که بغلت کنم .وای همچین که دیدم عین یه موش کوچولو لای ملافه پیچیده بودی و دهنت پر از خون بود و فقط ناله میکردی و حتی از ضعف صدات درنمیومد که جیغ بزنی ،میخواستم سکته کنم .وای خیلی حس بدی بود.آخه همه ی بچه هایی که قبل از تو بعد از بیهوشی از اتاق اومدن بیرون همشون گرررریه میکردن و جیغ میزدن ولی تو با دهن خونی فقط بلند ناله میکردی و به زور نفس میکشیدی از بس خون تو دهنت بود .راستش یکم ترسیدیم و بردیمت تو اتاق استراحت و پتو پیچیدیم دورت و پرستار رو صدا کردیم گفتیم چش شده بچمون چرا جیغ و داد نمیکنه گفت هنوز مواد بیهوشی تو بدنشه و تند تند خوابش میبره.ولی خودم بیشتر ا...